۱. دوران طلایی اقتباسها: چرا هالیوود ناگهان عاشق گیمرها شد؟
بیایید روراست باشیم. تا همین ۵ سال پیش، فیلمهای گیمینگ فقط برای "فروش بلیت به طرفداران" ساخته میشدند و کیفیت هنری برای کسی مهم نبود. اما چه چیزی در استراتژی استودیوها تغییر کرد؟
دو عامل اصلی: عمق داستانها و تغییر نسل کارگردانها.
بازیهای مدرن مثل *Red Dead Redemption 2* یا *The Last of Us* فیلمنامههایی دارند که از ۹۰٪ فیلمهای هالیوودی قویتر و پیچیدهتر است. شخصیتپردازیها در گیم به دلیل طولانی بودن زمان تجربه (۵۰ تا ۱۰۰ ساعت)، بسیار عمیقتر از یک فیلم ۲ ساعته شکل میگیرد. از طرف دیگر، کارگردانها و نویسندگان جدید هالیوود، خودشان گیمر هستند. وقتی کسی مثل *جاناتان نولان* (خالق وستورلد) میگوید عاشق *Fallout* است و صدها ساعت آن را بازی کرده، نتیجهاش میشود شاهکاری که با عشق ساخته شده، نه برای پول. در سال ۲۰۲۶، این روند به اوج میرسد چون بودجهها چند برابر شده و بازیگران سطح اول (A-List) برای بازی در نقش کاراکترهای گیم سر و دست میشکنند.
۲. سریال God of War (آمازون): چالش بزرگ انتخاب "کریتوس" و تکنیکهای فیلمبرداری
بدون شک، سنگینترین وزنه این لیست، سریال God of War است که توسط آمازون پرایم (Amazon Prime Video) در حال ساخت است. بعد از موفقیت آمازون با *The Boys* و *Fallout*، آنها چک سفیدامضا برای ساخت دنیای کریتوس صادر کردهاند و "ریف جادکینز" (Rafe Judkins) به عنوان شورانر انتخاب شده است.
داستان چیست؟
طبق تأیید رسمی، سریال قرار نیست داستانهای یونان باستان و کریتوس جوان و خشمگین را بازگو کند (هرچند قطعاً فلشبکهایی به گذشته خونین او خواهیم داشت). تمرکز اصلی فصل اول روی نسخه ۲۰۱۸ بازی است: کریتوسی که پیر شده، شمشیرهای آشوب را پنهان کرده، در میدگارد (اسکاندیناوی) زندگی میکند و سعی دارد پدر خوبی برای پسرش، آترئوس باشد و همزمان خاکستر همسرش را به بلندترین قله برساند.
چالش بازیگری: چه کسی "بوی" (Boy) را صدا میزند؟
بزرگترین نگرانی طرفداران، انتخاب بازیگر نقش کریتوس است. اگرچه کریستوفر جاج (صداپیشه بازی) بارها ابراز علاقه کرده، اما استودیوهای بزرگ معمولاً برای سریالهای پرخرج سراغ چهرههای سینماییتر میروند. شایعاتی درباره "Triple H" (کشتیگیر) یا "Jason Momoa" شنیده میشد که خوشبختانه رد شدند. آمازون به دنبال بازیگری است که بتواند "سکوت سنگین"، "خشم کنترلشده" و "درد درونی" کریتوس را بدون دیالوگ زیاد منتقل کند. این نقش نیاز به فیزیکی دارد که هم ترسناک باشد و هم در لحظات احساسی با آترئوس، مخاطب را به گریه بیندازد.
تکنیک One-Shot (تکبرداشت):
کوری بارلوگ (کارگردان خلاق بازی) که تهیهکننده اجرایی سریال هم هست، قول داده که سریال به امضای بصری بازی وفادار بماند. بازی God of War 2018 به خاطر تکنیک "دوربین بدون کات" معروف بود. اگر آمازون بتواند سکانسهای طولانی و بدون کات (Long Take) را در سریال پیاده کند، با یک انقلاب در فیلمبرداری تلویزیونی روبرو خواهیم بود که بیننده را دائماً در کنار شانه کریتوس نگه میدارد. بودجه تخمینی برای هر اپیزود بالای ۲۰ میلیون دلار برآورد شده که از فصل آخر *Game of Thrones* هم بیشتر است.
۳. فیلم Ghost of Tsushima: وقتی کارگردان جان ویک، سامورایی سیاه و سفید میسازد
اگر یک بازی وجود داشته باشد که ذاتاً شبیه فیلمهای سینمایی "آکیرا کوروساوا" باشد، آن *Ghost of Tsushima* است. سونی پیکچرز هوشمندانهترین انتخاب ممکن را انجام داد و ساخت فیلم این بازی را به دست کسی سپرد که اکشن را بهتر از هر کسی در جهان میفهمد: چاد استاهلسکی (کارگردان سری *John Wick*).
چشمانداز فیلم:
استاهلسکی بارها تأکید کرده که نمیخواهد یک فیلم سامورایی معمولی هالیوودی بسازد. او میخواهد از بازیگران تماماً ژاپنی استفاده کند و حتی پیشنهاد داده فیلم به زبان ژاپنی (با زیرنویس) اکران شود تا اصالت فرهنگی حفظ شود. داستان درباره "جین ساکای" است که برای نجات جزیرهاش از دست مغولها، مجبور میشود اصول شرافت سامورایی را زیر پا بگذارد و به "روح" (Ghost) تبدیل شود.
حالت کوروساوا (Kurosawa Mode) در سینما:
یکی از ویژگیهای منحصربهفرد بازی، حالت تصویری سیاه و سفید و نویزدار بود. چاد استاهلسکی در مصاحبهای گفته که قصد دارد نسخهای از فیلم یا حداقل بخشهایی از آن را مخصوصاً با این فیلتر و کنتراست بالا فیلمبرداری کند تا ادای دینی به سینمای کلاسیک ژاپن باشد. او نمیخواهد فقط "یک فیلم اکشن دیگر" بسازد؛ او میخواهد یک نقاشی متحرک بسازد که در آن باد، برگها و خون، هارمونی بصری دارند.
شایعه داغ: حضور احتمالی هیرویوکی سانادا (بازیگر Shogun و John Wick 4) در نقش عموی جین (Lord Shimura) است. شیمی بین او و بازیگر نقش جین ساکای میتواند قلب درام داستان باشد. همچنین استاهلسکی قول داده که برخلاف فیلمهای هالیوودی که شمشیرزنی را غیرواقعی و نمایشی نشان میدهند، تمام حرکات بر اساس کاتاهای واقعی سامورایی (Kenjutsu) طراحی شود که در آن "یک ضربه اشتباه مساوی با مرگ است".
۴. فیلم Death Stranding: همکاری عجیب کوجیما و A24
هیدئو کوجیما همیشه دوست داشت فیلمساز شود و حالا با بازی *Death Stranding* به آرزویش میرسد. اما نکته غافلگیرکننده اینجاست: او برای ساخت این فیلم با استودیوهای بلاکباسترساز همکاری نکرد، بلکه سراغ A24 رفت (استودیوی سازنده فیلمهای خاص و هنری مثل *Everything Everywhere All At Once*، *Hereditary* و *Midsommar*).
ژانر وحشت و فلسفه:
کوجیما گفته این فیلم قرار نیست یک کپی مستقیم از بازی باشد یا فقط کاتسینهای بازی را به فیلم تبدیل کند. داستان فیلم عمیقتر، فلسفیتر و احتمالاً ترسناکتر خواهد بود. دنیایی که در آن باران زمان را جلو میبرد (Timefall) و موجودات نامرئی (BTs) در کمین هستند، روی پرده سینما پتانسیل وحشتناکی دارد. همکاری با A24 نشان میدهد که کوجیما دنبال فروش گیشه نیست، بلکه دنبال اعتبار هنری و ساخت یک اثر کالت (Cult) است.
هنوز به طور قطعی مشخص نیست که آیا نورمن ریداس (بازیگر سم پورتر بریجز) نقش اصلی را بازی میکند یا نه، اما با توجه به رابطه نزدیک او با کوجیما، احتمال حضورش بالاست. انتظار یک فیلم اکشن معمولی را نداشته باشید؛ منتظر اثری باشید که مغزتان را به چالش میکشد و شاید تا مدتها شما را گیج کند!
۵. سریال Horizon 2047 (نتفلیکس): رازهای سقوط تمدن قبل از آلوی
نتفلیکس در حال ساخت سریالی بر اساس دنیای *Horizon Zero Dawn* است، اما با یک پیچش داستانی هوشمندانه. نام پروژه *Horizon 2047* است که نشان میدهد داستان احتمالاً در دو خط زمانی روایت میشود: زمان حال (با رباتهای دایناسوری و آلوی) و گذشته (زمانی که تمدن بشری در اوج تکنولوژی بود و در سال ۲۰۴۷ سقوط کرد).
بودجه سنگین CGI:
دنیای هورایزن با آن رباتهای عظیم مکانیکی (Thunderjaw و Tallneck) خوراک جلوههای ویژه است. اگر نتفلیکس بودجهای در حد *Stranger Things* یا *One Piece* به این کار اختصاص دهد، میتوانیم شاهد نبردهای حماسی باشیم. تمرکز روی "سقوط تمدن قدیم" میتواند به سوالات زیادی که گیمرها داشتند پاسخ دهد: دقیقاً چطور رباتهای صلحطلب تبدیل به ماشینهای کشتار شدند؟ تد فارو (Ted Faro) دقیقاً چه اشتباهی کرد؟
این سریال فرصتی است تا جنبههای تاریکتر، سیاسی و شرکتی دنیای هورایزن که در بازی کمتر دیده شد (مثل پشت پرده شرکت Faro Automated Solutions و پروژه Zero Dawn) بیشتر باز شود و درام انسانی قویتری شکل بگیرد.
۶. فیلم The Legend of Zelda: آیا نینتندو "ارباب حلقهها"ی نسل جدید را میسازد؟
بعد از اینکه انیمیشن *Super Mario Bros* گیشهها را منفجر کرد و بیش از ۱ میلیارد دلار فروخت، نینتندو اعتماد به نفس پیدا کرد تا سراغ مقدسترین و افسانهایترین بازیاش برود: The Legend of Zelda.
لایو اکشن به سبک میازاکی:
برخلاف ماریو، این فیلم قرار است لایو اکشن (Live-Action) باشد و کارگردانی آن به *وس بال* (کارگردان Maze Runner و Kingdom of the Planet of the Apes) سپرده شده است. وس بال گفته که چشمانداز او برای زلدا، چیزی شبیه به «هایائو میازاکی در قالب لایو اکشن» است. این توصیف عجیبی است اما اگر درست اجرا شود، شاهکار میشود. نینتندو نمیخواهد زلدا فقط یک فیلم فانتزی باشد؛ آنها میخواهند دنیای "هایرول" به اندازه "سرزمین میانه" (Middle-earth) پیتر جکسون واقعی و باورپذیر به نظر برسد.
چالشهای فنی و هنری:
لینک (Link) کاراکتری است که در بازیها هرگز صحبت نمیکند، اما در فیلم باید دیالوگ داشته باشد. چالش اصلی، طراحی کاراکترهای غیرانسان مثل Goronها و Zoraهاست. اگر اینها بیش از حد CGI باشند، فیلم حس پلاستیکی میگیرد (مثل فیلم Warcraft). نینتندو بودجه سنگینی را برای گریمهای واقعی (Prosthetics) و دکورهای فیزیکی کنار گذاشته تا حس جادویی جنگلهای هایرول حفظ شود. موفقیت این فیلم، کلید ورود نینتندو به دنیای سینماییاش (شامل Metroid و Star Fox) خواهد بود.
۷. تحلیل صنعت: چرا بازیها جایگزین "ابرقهرمانها" میشوند؟
برای دو دهه، سینما در تسخیر مارول و دیسی بود. اما آمارها نشان میدهد که مردم از "خستگی ابرقهرمانی" (Superhero Fatigue) رنج میبرند. داستانها تکراری شدهاند و مولتیورسها گیجکننده. اینجاست که بازیهای ویدیویی به عنوان ناجی هالیوود وارد میشوند.
بازیهای ویدیویی، دنیاهای جدید و دستنخوردهای دارند که هنوز برای مخاطب عام سینما "تازه" هستند. دنیای زیر آب *BioShock*، کهکشانهای *Mass Effect* یا وحشت فضایی *Dead Space*. استودیوها فهمیدهاند که طرفداران بازیها (Gamers) وفادارترین و پرشورترین قشر مخاطب هستند. اگر به منبع اصلی احترام بگذارید، آنها فیلم را پرفروشترین فیلم سال میکنند (مثل ماریو و سونیک). اما اگر خیانت کنید (مثل سریال Halo)، شما را در شبکههای اجتماعی نابود میکنند.
سال ۲۰۲۶ نقطه عطف این جایگزینی است. اگر فیلمهای این لیست (مخصوصاً زلدا و گاد آف وار) موفق شوند، رسماً وارد دهه "سینمای گیمینگ" میشویم و شنلهای ابرقهرمانی کمکم به بایگانی تاریخ میروند.
به نظر شما کدام یک از این ۵ عنوان موفقتر خواهد بود؟ آیا کریتوس میتواند رکورد فالاوت را بشکند یا زلدا پادشاه جدید گیشه میشود؟ در کامنتها برایمان بنویسید.
